روشا ساداتروشا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

✿✿روشا هدیه آسمانی✿✿

10 تا 11 ماهگی زیباترینم در قالب تصویر

  این عکس ٣ روز قبل از جشن دندونیته . تازه از حموم اومدی .خودم چتری موهات رو  واست مرتب کردم. قربونت برمممممممممممم  که انقدر خوش خنده ای این کتاب عضو جدا نشدنی زندگیته.اصلا اگه یه روز دستت نگیری اون روز شب نمیشه.انقدر این کتاب رو مطالعه کردی که دعای نقاش و نویسنده اش پشت سرته.به اندازه ای تو خوندنش تبحر پیدا کردی که سرو ته میگیریش و  چون مثل مامان الهه در کتب انگلیسی دستی داری از چپ به راست تورق می کنی.   اینجا برای اولین بار گذاشتم تو این تختت وایسی چون به خاطر نرده ی دورش میترسم. تو این عکسا معلومه که چه قدر نی...
6 تير 1391

هوراااااااااا روشا جونم 11 ماهه شد

عشقم , نفسم , انیسم , مونسم , همدمم 11 ماهگیت مبارککککککککککککککک. فقط یک ماهه دیگه تا زاد روزت مونده.ماشالا دیگه داری خانم میشی دیگه داری یک ساله میشی.پارسال این موقع تو همین روزای گرم تو دلم بودی و امسال نه تنها تو قلبم تو رو احساس می کم بلکه چهره ی خندانت رو هر روز در کنارم می بینم . عزیزترینم با آمدن تو بهترین و زیبا ترین لحظات وارد کلبه خوشبختیمان شد. تو را از خدایی خواستم که به رحمت بی کرانش ایمان دارم پس برایم بمان و بدان که تا بی نهایت دوستت دارم . *تو این ماه دیگه از حموم نمی ترسیدی و به آب علاقه مند شده بودی ولی هنوز ...
3 تير 1391

هدیه های جشن دندونی

در اینجا باز هم از  همه ی عزیزایی که تو این جشن شرکت کردن و با کادوهاشون ما رو شرمنده کردن تشکر می کنم.البته به جز خودمون چون من و بابا مهدی وظیفه مون بوده و روشا جونم لیاقت از این بیشترا  رو داره. من و بابا مهدی  مامانی جون عمه فاطی خاله شهناز خاله بهار خانم بیانی بابایی و مامانی 50.000 تومان خانم دایی مامان الهه 50.000 تومان و این گل زیبا خاله فاطی 50.000 تومان خاله...
2 تير 1391

بازگشت مامانی از مکه

عشقم با نوشتن این پست بیان این دعا خالی از لطف نیست: خداوندا به همه ی آرزومندانت توفیق زیارت کعبه را عنایت فرما. من توفیق زیارت خانه ی خدا رو داشتم اما دلم می خواد مجددا به این سفر برم و این دفعه روشا جونمم همراهمون باشه.ی خدا یعنی میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟خونواده  ٣نفری ما به این کوچیکی تو درگاه خدای به این بزرگی.... پنجشنبه ١٢ اردیبهشت مامانی ( مامان بابا مهدی) به سلامتی از سفر حج برگشتن و ما رفتم مهر آباد استقبالشون.یه سری عکس تو فرودگاه ازت گرفتم .جالبه اون روز کلا دخترمتفکری شده بودی. تو رو خدا ببین گلها رو چه جوری نگاه می کنی قربونت برم کاش میدونستم میخوای چی کشف کنی. ...
1 تير 1391

به جشن دندونی روشا جون خوش اومدید

  روشا جون بالاخره روز یکشنبه 7 خرداد تونستم برات یه جشن دندونی خیلی کوچیک بگیرم و آش دندونیت رو درست کنم.واسه این روز تدارک عصرونه ای مختصر رو دیدم و از مهمونای عزیزمون پذیرایی کردم. همین جا داره از مامانی جون مهربون که خیلی برای برگزاری این جشن به من کمک کردن تشکر کنم چون  ایشون شما رو نگه میداشت تا من بتونم به کارام برسم البته تو بقیه کارها هم از هیچ زحمتی دریغ نکردن. هم چنین از بابا مهدی عزیز که صبورانه  وبا حوصله همه چیزایی که لازم داشتم رو تهیه کرد تشکر میکنم. ودر آخر از همه ی عزیزانی که تو شادی ما شرکت کردن و زحمت کشیدن هدیه هایی رو برای دختر گلم اوردن بی نه...
27 خرداد 1391

آی دندون دندون دندون

روشا جون روز چهارشنبه (23 فروردین ) بعد از خوردن ناهارت خیلی بی تابی کردی. هر کاری می کردم نمی خوابیدی . تو نی نی لای لای گذاشتم گریه کردی. تو تخت پارکت نخوابیدی .رو پاهام گذاشتم نق زدی انگار کلافه بودی. آخر سر گفتم بذار خودم کنارت دراز بکشم شاید خوابت ببره. وقتی خوابدم پیشت داشتم موهات و لپات رو ناز می کردم که یه دفعه با دو تا دست کوچیکت دستم رو گرفتی و کردی تو دهنت .احساس کردم یه چیزمحکمی به انگشتم خورد.فهمیدم دندونته. البته به خاطر شرایط مزاجیت یه چند روزی حواسم بود به لثه ات و احساس می کردم که یه خبراییه و همش منتظر بودم تا بالاخره دندون مرواریدیت لثه ات رو شکافت و تو دهنت جوونه زد. از خوشح...
26 خرداد 1391

9 تا 10 ماهگی دختر گلم در قالب تصویر

 اینجا خونه دایی جون مامان الهه است رفته بودیم عید دیدنی. ای بابا این دیگه چیه دادن دست من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آهان حتما یه خوراکی خوشمزه ست.بذار ببینم...      تو رو خدا ببین هر چی دارم نگاه مامان و بابام می کنم انگار نه انگار . مامانم که فقط  ازم عکس بگیره. بابامم که داره تخمه می خوره. خب یکی بگه اگه به به چرا توش چراغه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وای خدا جونم حواسشون بههم بوده توپم واسم اوردن.هورااااااااااااااااا     اینجا خونه خودمونه .تازه از حموم اومدم . مامانم  که چی بگم واله . انگار مامانی جونم فقط به...
24 خرداد 1391

اتاق جدید روشا جون

تو این پست می خوام به قولی که به دوستای گلم دادم عمل کنم و عکسای اتاق  جدید روشا جون رو بذارم. البته به جز اتاقش از وسایلشم عکس گرفتم چون عکسای سیسمونی رو با موبایل گرفته بودم و خیلی کیفیت بالایی نداشتن. روشا جون مامان الهه با این کار میخواسته اتاقت رو قبل از یک سالگی بهت نشون بده تا بدونی معصومانه ترین لحظه های زندگیت رو کجا سپری می کردی .   بقیه عکسها در ادامه مطلب...   ...
21 خرداد 1391

امان از این همه وابستگی...

عروسکم فدای خوشگلیات بشم . قربون اون مهربونیات اگه تا حالا 70 درصد از وقتم رو بهت اختصاص داده بودم الان به جز تایمی که شب تا صبح خوابیدم و در واقع برای خودم استراحت به حساب میاد همه ی وقتم به تو تعلق گرفته. عزیزم انقدر این روزا به من وابسته شدی که اگه جلوی چشمت نباشم جیغ میزنی و گریه می کنی .   چند روز پیش اننقدر با بابا مهدی سر این قضیه خندیدیم که نگو .   گفتم من تا ازپیچ آشپزخونه دور می زنم برم سراغ یه کاری روشا انقدر گریه می کنه که حد و حساب نداره تاز شانس اوردیم آشپزخونمون اپنه اگه مثل قدیما بود چی میشد؟؟؟   جیگر طلای ماما...
20 خرداد 1391