سیزده به در 90
یک رو زقبل از این که بریم شاهرود عمو باقر اینا از مکه اومدن و ما رفتیم دیدنشون .
کلی از خاطرات اونجا تعریف کردن .شام هم اونجا بودیم .فرداش بعد از کلی ساک بستن و جمع و جور کردن به سمت شاهرود حرکت کردیم .
من که تو جاده همش نگران شما بودم . آخرین بار که رفته بودم شاهرود عروسی عمه فائزه (5 آذر ) و عید غدیر بود .یعنی 4 ماه قبل .خدا رو شکر بدون مورد و مشکلی رسیدیم .همون شب رفتیم خونه خاله خدیجه اینا (خاله بزرگ بابا مهدی ).روزهای بعد هم دیدن دایی سعید و عمو حسین رفتیم .یک شب هم همه ی دایی ها و خاله ها و دختر خاله ها و پسر خاله های بابا دعوت بودن خونه بابایی اینا و بعد واسه ی شام همگی رفتیم یک رستوران .چون تصمیم گرفته بودن همه عروس دوماد ها رو پاگشا کنن .
یک شب هم رفتیم خونه عمه فائزه اینا .شام رو بیرون خوردیم و بعد رفتیم خونه .فیلم عروسی شون رو برامون گذاشتن و یه مقداریش رو دیدیم .من دوست داشتم عکسهاشون رو هم ببینم که گفتن هنوز حاظر نشده .
راستی عمو بهرام هم نفری 20 تومن بهمون عیدی داد .عیدی های شما جمعا شد 50 تومن که من تصمیم گرفتم وقتی واست حساب بانکی باز کردم اینم بریزم تو حسابت .
یک روز هم من و بابا رفتیم آرامگاه شیخ ابوالحسن خرقانی .اونجا از 2 طرف ورودی داره .بد شانسی اون روز ورودی باز بود که به سمت پله ها می خورد .کلی پله ی قدیمی بلند داشت طوری که بعد از برگشت از اونجا کلی دلم درد می کرد .
از سه شنبه تا یکشنبه شاهرود بودیم .شنبه هم برای 13 به در رفتیم باغ عموی آقا همایون .خیلی جای باصفایی بود .مامانی واسه ی ناهار شیشلیک و جوجه درست کرده بود
همه چیز خوب بود و خیلی هم خوش گذشت.فاطمه جون ( دختر خاله بابا ) هم باردار بود ولی یک ماه از من عقب تره .کلی اونجا به قول معروف با هم تبادل اطلاعات کردیم .
اون طفلی هنوز شکم نداشت و نی نیش معلوم نشده بود .به خاطر همتن با دیدن من کلی نگران شده بود تازه بعدها از مامانی شنیدم که به خاطرهمین قضیه رفته دکتر .راستی معلوم شد که نی نی اونا پسره .
انشا الله همه ی خانم های باردار چه خودشون و چه بچه هاشون سالم باشن و خداوند به اونایی که دلشون نی نی میخواد نی نی های خوشگل و سالم بده . آمییییییییییییییین