روشای من ورودت به 15 ماهگی مبارک
با ورود به فصل جدید روشای منم چهاردهمین ماه زندگیش رو پشت سر گذاشت و وارد 15 ماهگی شد.
نازنین دخترم هر روز شیرین ترو خوردنی تر از قبل میشه و با کارای جدیدش و حرف زدنای با مزه اش سورپریزمون میکنه.
مثل همیشه لیستی از کارهای ماهیانه روشا گلی:
*از اول این ماه دیگه پله ها رو راحت بالا میره و یکی از کارهای نشاط آور روزانه اش بالا رفتن از پله هاست .حتما تو روز یه دل سیر تا خرپشته رومیره تا بتونیم در خونه رو ببندیم.
*دیگه قشنگ میتونه از مبلا و تخت خواب ما بالا بره و پایین بیاد انقدرم بامزه این کار رو میکنه که.اول یه پاش رو میذاره بالا و بعد خودش رو میکشه روی مبل یا تخت .موقع پایین اومدنم بر عکس میشه و خودش رو سر میده پایین.
*عاشق خاموش و روشن کردن لامپ شده و تا میره بالای مبل زودی شروع میکنه به کلید بازی.
*وقتی می برمش حموم و به سرش شامپو میزنم تند تند خودش به موهاش دست میکشه یعنی داره سرش رو میشوره.
*تا میبینه من دارم موهام رو شونه میکنم میگه "من " تا شونه رو هم نگیره ول نمیکنه .بعدش خودش شروع میکنه به شونه کردن موهاش.البته گاهی هم شونه یا برس رو برعکس میگیره.
*عاشق الو گفتن شده.وقتی تلفن زنگ میخوره با اون صدای با مزش میگه "ایو" و دستش رو میذاره رو گوشش.جالبه زنگ در رو هم که میزنن روشا گلی میگه "آیو".
*وقتی عکسای خودش رو به دیوار میبینه کلی خوشحال میشه و میزنه رو سینش و میگه میم.یعنی منم.
*از به هم ریختن میز آرایش من به وفور لذت میبره و هر دفعه وارد اتاقم میشم پشت سرم میاد و منو با کلی عطر ومام و اسپری و کرم پخش شده روی زمین تنها میذاره و خودشم با چند تا عطر و کرم تو دستش از اتاق میره بیرون(طبق معمول انگار نه انگار).
*دیگه راحت تو خونه قدم برمیداره و به همه جای خونه سرک میکشه.تا ماه پیش بلد نبود بدون این که دستش رو به چیزی بگیره وایسه و شروع به راه رفتن کنه الان دیگه دو زانو به صورت نیم خیز میشینه و دستش رو روی زمین میذاره و خودش بلند میشه راه میره.
*اصلا نمیذاره عینک آفتابی به چشممون باشه تا من و باباش عینک داریم در میاره و میزنه به چشم خودش.واسه همینم رفتم واسش عینک آفتابی خریدم.جالبه موقع خرید اولی رو که امتحان کردیم دیگه نداد و تو یه دستش نگه داشت دومی رو که امتحان کردیم تو اون یکی دستش گرفت سومی هم به چشمش بود و نذاشت در بیارم منم هر سه تا عینک رو واسش خریدم.تازه 3تاشون یه رنگ بود وقتی دیدم راضی نمیشه از دستش در بیارم گفتم رنگاشو عوض کنم انقدر گریه کرد که بیایید و ببینید.
*تا قبلا هر وقت ماها سرفه میکردیم ادامون رو در میورد جدیدا تو تلویزیونم هر کی سرفه میکنه با اینکه اصلا نگاه نمیکنه حتی ممکنه سمت تلویزیونم نباشه ولی ادای سرفه شونو درمیاره.
*خیلی خوشگل الله اکبر میکنه و وقتی میگیم روشا بگو الله اکبر مهر رو بر میداره میذاره رو لباش و می گه أ أبر یعنی الله اکبر.ضمنا اصلا بدون مهر الله اکبر نمیکنه .
*تا ببعی تو اتاقش رو میبینه میگه بع ب.
*تا تو خیابون گربه میبینه میگه مئووو.
*وقتی به صندلی بادیش اشاره میکنم و میگم اون چیه میگه ممو(با کسره خوانده شود) یعنی میمون.
*بر عکس خیلی از بچه ها که اصلا بلد نیستن با نی چیزی بخورن روشا راحت با نی دوغ و آب میخوره.
الهی فدای خودش و همه ی کارهاش.
مرسی که وقت گذاشتید.