روشا ساداتروشا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

✿✿روشا هدیه آسمانی✿✿

مهمانی مکه

1390/1/28 21:07
نویسنده : مامان الهه
752 بازدید
اشتراک گذاری

روز 26 فروردین به یه تالار تو عظیمیه به مناسبت مهمونی مکه عمو باقر اینا دعوت شدیم . اون جا همه آروم و بی سر و صدا نشسته بودند . تقریبا میشه گفت هر خونواده ای روی یک میز نشسته بودند .ما-داییجان اینا-خاله عفت اینا-خاله فاطی اینا که همگی 13 نفر بودیم روی 2 تا میز به هم چسبیده نشستیم .ماشاالله هر کدوممون هم از هر دری حرفی می زدیم .niniweblog.com

کلا همه ی نگاهها به سمت ما بود .تعجب من همش به بابا مهدی می گفتم ما تو این سالن مثل تلویزیون LCD شدیم همه دارن نگاهمون می کنن .قهقههخندهانقدر خندیدیم و خوش گذشت که نگو .هوراniniweblog.comniniweblog.com

ناهارشون هم جوجه کباب بود .niniweblog.com

حالا حساب کن سر میز ما هممون جوجه با استخون دوست داشتیم اونوقت کلا 5 یا 6 تکه استخونی وجود داشت حالا با این جریانات و قوم پر هیجان و پر ماجرا که برات نوشتم خودت حسابش رو بکن واسه اون چند تا جوجه و تعارف سالاد و پلو و حتی لیمو چه ماجرایی ممکنه اتفاق بیفته !!!!!!!!!!niniweblog.com

 

بعد از اونجا همگی به همراه عمه و آقای شجاعی ( عمه ی باباجون خدابیامرز ) اومدیم خونه ی مامان جون واسه ی عید دیدنی .دیگه کلی صحبت و تعریف و از این جور مسائل .

چند روز بعد هم عمو باقر اومد خونمون (البته بنده خدا دم در) و برامون سوغاتی اورد . خجالتواسه من یه پیراهن نخی حاملگی که خیلی به درد بخور و قشنگه .هوراواسه بابا پیراهن مردونه لبخندواسه شما هم 2 تا لباس .niniweblog.comniniweblog.com

یه  پیراهن کوتاه آبی که روش گلدوزی شده با یه دست بلوز و شلوار و کلاه نخی .هورا ( خیلی سورپرایز شدی .نه؟ آخه منم خیلی تعجب کردم وشرمنده شدمخجالت یعنی عموی باباجون واست سوغاتی اورده ابله)اینو به فال نیک بگیر چون تبرک شده است . (دستشون درد نکنه . انشااله هر سال از این سفرای خوب تشریف ببرن ولی ما رو شرمنده نکنن.)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)