دیدن سیسمونی
بعد از چیده شدن اتاق خوابت , یه روز رفتم آرایشگاه و موهام رو کوتاه کردم .
این مدل خیلی بهم میومد و بابا هم دوستش داره .
فرداش بابایی , مامانی و خاله رشیده ( خاله بابا) اومدن خونمون و وسایل شما رو دیدن . کلی هم برای وسایل ذوق کردن .خاله جون زخمت کشیده بودند و برای شما یه بلوز دکمه دار و واسه من یه چراغ تزیینی به خاطر روز مادر اوردند .
مامان جون واسه ی شام ماکارونی و سوپ درست کرده بود که خیلی خوشمزه شده بود و همه خوششون اومده بود .
بعد از شام خاله راجع به مارک mamalove پرسید و خیلی تاکید کرد که با فاطمه جون (همون دختر خاله بابا مهدی که گفتم بارداره ) صحبت کنم که اونا هم از این مدل و مارک بگیرن .
روز بعد عمه فاطی اینا اومدن که زحمت کشیدند و یه حلقه گل مصنوعی با 2 جفت جوراب واست اوردن . عمه فاطی انقدر از دیدن وسایلت خوشحال شده بود که نگو و نپرس .
آخه میدونی عمه فاطی خیلی نی نی دختر
دوست داره و شما واسش عزیزی
اینم عکس حلقه گل که عروسکت رو گداشتم داخلش و تو بوفه است .
اون روز ناهار بابا مهدی جوجه کباب و مامان جون دلمه برگ درست کرده بود .هردو شون فوق العاده خوشمزه شده بود .
بعد از ظهر هم همگی رفتن خونشون .