12 تا 13 ماهگی روشا جون در قالب تصویر
عصر یه روز گرم تابستونی در ماه رمضان داشتیم می رفتیم خونه ی خاله فاطی اینا.روشا جونمم مثل همیشه آماده واسه ی عکس گرفتن.ضمنا وقتی رفتیم خاله جون زحمت کشیدن آش درست کردن و همگی دور هم خوردیم خیلی هم بهمون خوش گذشت .عصر رفتن همانا و... افطاری موندن و دیدن سریال عشق و جزا و ساعت ١١ شب به خونه برگشتن همانا....
خونه ی خودمون /اتاق خودت روی صندلی بادی عزیز و دوست داشتنیت معروف به میمونی
اینم نمایی از یک خواب محال و غیر ممکن از روشا گلی بعد از خوردن ناهار!!!!!!!!!!!!
روشا خانم در حال تاب بازی .(جا داره از مامانی جون تشکر کنیم که اجازه دادن تاب رو به در یکی از اتاقهای بالا وصل کنیم. با اینکه درست روبروی پذیراییه)
الهی قربون اون ذوق کردنت بشم مامانی
عاشق خیره شدنتم عسلمممممممم
عزیزمی که انقدر خوشمزه موز میخوری و انقدر با مزه بهش نگاه می کنی
تو این عکسا دخترم با سجاده و چادر مامان الهه مشغول عبادت دیده میشه.ولی بعد از کمی تامل در حال تناول مهر و تسبیح مشاهده میشه.با کمی دقت پی خواهید برد که روی مهرها اثراتی از آب دهان وی وجود دارد!!!!!!!!!!!
اینجا هم که روشا گلی بین یه عالمه پوشک خوابش برده.داستان از این قراره که من و بابا مهدی بعد از تلاشهای بسیار از خوابوندن روشایی ناامید شدیم و خودمون از فرصت استفاده کردیم وخوابیدیم.دخملی هم تا چشم ما رو دور دیده در کشوی تختش که نزدیک تخت پارکشه و پوشکا اونجا جاسازی شده رو باز کرده و یه همچین منظره ی زیبایی رو خلق کرده!!!!!
چهارشنبه ١٨ مرداد ماه داشتیم برای افطاری میرفتیم خونه ی عمه فاطی
بعد از کلی شیطنت رفتیم خونه ی عمه فاطی
عزیزترینم حاظر و آماده واسه ی مراسم افطاری مامانی جون(جمعه ٢٠ مرداد مصادف با ٢١ رمضان-واسه همینم لباس تیره واسش پوشیدم)
دخملی در انتظار دیدن دومین احیاء زندگیش
دوشنبه ٢٣ مرداد ماه درست قبل از سفرمون به مشهد خونه خاله فاطی اینا مهمون شدیم .
اینم نمایی از ٤ تا دندون بالای روشا کلی که تو پستهای قبل گفته بودم جوونه زده ولی معلوم نیست.حالا دیگه سری تو سرادراوردن.ببینید:
پ.ن :دوستای عزیزم از همتون معذرت میخوام که نتونستم بهتون سر بزنم آخه بعد از مشهد باز رفتیم سفر و دسترسی به نت نداشتم از طرفی هم روشا جون حال ندار بود .خدا رو شکر الان حالش خیلی خوبه.تو پست های بعدی مفصلا توضیح میدم چی شده بود.اگر بازم دیر اومدم پیشتون دلگیر نشید.