کردان
روز پنج شنبه می خواستیم بریم کردان . شب قبلش خیلی بارون اومد و رعد و برق زد و در کل هوا خیلی بد بود . ما هم نگران بودیم که نکنه بارون باعث بشه روزمون خراب شه . صبح که خیلی آفتابی بود . ما هم یک سری وسیله برای اونجا برداشتیم .ساعت 12 خاله فاطی تلفن زد و گفت بیاید سمت خونه ما . زحمت ناهار رو دوش خاله فاطی بود و قرار بود واسه ناهار جوجه کباب حاضر کنه . مامان جون هم واسه ی شام , شام کباب درست کرده بود .هوا خیلی خوب بود و توی راه من مدام مواظب دست اندازها بودم و همش به بابا مهدی تاکید می کردم که آروم رانندگی کنه
جایی که پیدا کردیم خیلی با صفا بود کنارمون یه رودخونه بود .اونجا فقط من نشسته بودم .هر کی یه کاری میکرد .یکی بساط منقل رو واسه چایی و جوجه درست می کرد .یکی زیر اندازها رو می انداخت , یکی چادر رو باز میکرد .یکی هم قلیون درست می کرد .
بعداز فراهم شدن جا و انجام کارها , وظیفه ی اصلی مون که بخور ب
خور بود شروع شد . هوا کمی سرد شد ولی با خودمون لباس گرم برده بودیم .واسه ی ناهار خاله فاطی حتی جوجه ها رو هم سیخ کشیده اورده بود و سالاد ها رو هم مثل رستوران تو ظرفهای یک بار مصرف ریخته بود و در واقع کاری جز خوردن و حرف زدن نمونده بود .ناهار فوق العاده خوشمزه شده بود و کلی هم چسبید .واقعا دستشون درد نکنه .
کلی هم عکس گرفتیم .
خیلی هم بهمون خوش گذشت و واسه اول سال خاطره ی خیلی خوبی واسمون شد .
غروب به سمت یکی از باغچه های مهر شهر رفتیم و شام کبابمون رو اونجا خوردیم . اونم خیلی خوشمزه شده بود
. دست مامان جون هم درد نکنه .
جای همگی خالی همه چیز عالی بود .کلی انرژی گرفتیم و به خونه برگشتیم .