روشا ساداتروشا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

✿✿روشا هدیه آسمانی✿✿

کردان

1390/1/5 22:36
نویسنده : مامان الهه
658 بازدید
اشتراک گذاری

روز پنج شنبه  می خواستیم بریم کردان .هورا شب قبلش خیلی بارون اومد و رعد و برق زد و در کل هوا خیلی بد بود . ما هم نگران بودیم که نکنه بارون باعث بشه روزمون خراب شه .نگراناسترس صبح که خیلی آفتابی بود .لبخند ما هم یک سری وسیله برای اونجا برداشتیم .ساعت 12 خاله فاطی تلفن زد و گفت بیاید سمت خونه ما . زحمت ناهار رو دوش خاله فاطی بود و قرار بود واسه ناهار جوجه کباب حاضر کنه . مامان جون هم واسه ی شام , شام کباب درست کرده بود .هوا خیلی خوب بود و توی راه من مدام مواظب دست اندازها بودم  و همش به بابا مهدی تاکید می کردم که آروم رانندگی کنهniniweblog.com

جایی که پیدا کردیم خیلی با صفا بود کنارمون یه رودخونه بود .اونجا فقط من نشسته بودم .هر کی یه کاری میکرد .یکی بساط منقل رو واسه چایی و جوجه درست می کرد .یکی زیر اندازها رو می انداخت ,  یکی چادر رو باز میکرد .یکی هم قلیون درست می کرد .

niniweblog.com

بعداز فراهم شدن جا  و انجام کارها ,  وظیفه ی اصلی مون که بخور ب

 

خور بود شروع شد . هوا کمی سرد شد ولی با خودمون لباس گرم برده بودیم .واسه ی ناهار خاله فاطی حتی جوجه ها رو هم سیخ کشیده اورده بود  و سالاد ها رو هم مثل رستوران تو ظرفهای یک بار مصرف ریخته بود و در واقع کاری جز خوردن و حرف زدن نمونده بود .لبخندناهار فوق العاده خوشمزه شده بود  و  کلی هم چسبیدخوشمزه .واقعا دستشون درد نکنه .

کلی هم عکس گرفتیم .niniweblog.com

خیلی هم بهمون خوش گذشت و واسه اول سال خاطره ی خیلی خوبی واسمون شد .

niniweblog.com

 

niniweblog.com

غروب به سمت یکی از باغچه های مهر شهر رفتیم و شام کبابمون رو اونجا خوردیم . اونم خیلی خوشمزه شده بود

niniweblog.com

. دست مامان جون هم درد نکنه .

جای همگی خالی همه چیز عالی بود .کلی انرژی گرفتیم و به خونه برگشتیم .niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

negin
15 خرداد 90 13:09
سلام شايد جواب خيلي از سوالاتتون توي وب من باشه