تولد بابا مهدی
بابا مهدی جونم تولدت مبارک
بعد از برگشتن از شاهرود تصمیم داشتم واسه بابا مهدی تولد بگیرم به خاطرهمین روزها به خرید وسایل تزیینی واسه خونه-سفارش کیک –خرید میوه-مرتب کردن خونه و تزیین اون گذشت . یه چیزی که خیلی بعدش منو اذیت کرد این بود که به خاطر نصب کردن شرشره ها و آویزها مجبور بودم کلی از روی صندلی و چهارپایه بالا و پایین برم . البته کاریش نمیشه کرد مامانت خیییییییییییییییلی حساسه.10 آذر بود که من احساس کردم خدا یه نی نی تو دلم گذاشته ولی چون هیچ آزمایشی نداده بودم شک داشتم.تولد بابا مهدی 14 آذره ولی ما به خاطر اینکه 12هم جمعه بود اون روز گذاشتیم. سعی کرده بودم همه چیز خوب باشه . ناهار به خاطر قراری که با بقیه خونواده ها گذاشته بودیم بنا بر 1 مدل بود و منم چلو مرغ با 2 مدل ماست و 3 مدل سالاد و ژله درست کرده بودم. . آخه خونواده ما- دایی جان – خاله فاطی – خاله عفت و عمو باقر تصمیم گرفتیم که تولد ها هر ماه خونه یکی باشه و ناهار یک مدل باشه و نفری 5000 تومن که به اندازه یک ربع سکه میشد بعنوان کادو باشه. کیک بابا مهدی قرمز و سفید بود و برای روش هم یک فشفشه گرفته بودم که خودش کلی مجلس گرم کن شده بود.