روشا ساداتروشا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

✿✿روشا هدیه آسمانی✿✿

روزهای اول با روشا

1390/6/5 11:15
نویسنده : مامان الهه
1,290 بازدید
اشتراک گذاری

روز شنبه اول مرداد ماه بود که برای ازمایش غربالگری رفتیم به یکی از مراکز بهداشتی که بیمارستان آدرس داده بود  و از کف پای روشا جونم خون گرفتن .

عزیزکم روزها  ساعت به  ساعت برای شیر خوردن بیدار میشد ولی شبها ساعتی بود . همه تو دوران بارداری بهم می گفتن تا می تونی بخواب و استراحت کن  که با اومدن بچه دیگه خواب تعطیله .راست می گفتن . اون بی خوابی های دوران بارداری که روی هم تلنبار شده بود نه تنها جبران نشد بلکه یه عالم کمبود خواب هم بهش اضافه شد .

روز  مرداد یعنی در  روزگی ناف روشای عزیزم افتاد  و این برای من و اطرافیان خیلی جالب بود چون معمولا ناف بچه ها  تا بین  روز میفته .

روز سه شنبه  مرداد نی نی نازم رو بردیم تهران پیش آقای دکتر فلاحی ( که تو بیمارستان آتیه دکتر خود روشا بود ) برای معاینه .اونجا وزنت رو گفت 3100 یعنی 80 گرم  کمتر شده بودی که دکتر گفت خیلی طبیعیه معمولا نوزادان بعد از تولد در 10 روز اول وزن کم می کنن و بعد دوباره شروع به وزن گیری می کنند.  دکتر یه آزمایش بیلی روبین خون ( ازمایش برای زردی ) نوشت ولی گفت به احتمال زیاد زردی نداره اگر هم داشته باشه بالا نیست . ما هم خوشحال و خندان از مطب دکتر به سمت آزمایشگاه رفتیم .اونجا به منشی اصرار کردیم که جواب رو همون موقع بهمون بده چون دیر وقت بود و به فردا موکول میشد . بعد از چند دقیقه دیدیم دکتر آزمایشگاه اومد و گفت زردی نی نی تون خیلی بالاست و باید با دکترش در میون بذارید چون بیلی روبینش 20 شده و اگر بالاتر بره به تعویض خون میرسه .دکتر آزمایشگاه تلفنی به دکتر فلاحی اطلاع داد و گفت منتظر باشید چون خونواده اش فورا میارنش پیشتون .حالا بماند از میرداماد ( ازمایشگاه پیشگام ) تا ونک ( مطب دکتر ) چه ترافیکی بود و ما چه استرسی داشتیم  !!!!!!!!!! دکتر سریع دستور بستری داد و با آتیه هماهنگ کرد که بخش نوزادانش پر بود و گفت ببرید بیمارستان پارسیان .من که تو راه فقط گریه می کردم .

خانومچه ی ما تا جمعی بیمارستان بود و منم کارم شده بود دوشیدن شیر واسه عروسکم بابا هم مسئول بردن و اوردن من بود . اون تایمی هم که بیمارستان نبودیم خونه عمه فطی اینا استراحت می کردیم ( البته با اون نگرانی نمیشه گفت استراحت ) .

این چند روزه خیلی برای ما سخت بود چون اصلا آمادگیش رو نداشتیم  . جالب این بود که حتی دکتر متخصص هم نتونسته بود تشخیص زردی رو از ظاهر بده . بعدا ما متوجه شدیم که به خاطر تفاوت RH  بین مادر و جنین زردی بالا میره  . ما هم اینطور بودیم .من o+  و جیگرم  o -  شده .

با تمام سختی که این چند روز داشت و فشار روحی و جسمی زیاد به خصوص برای من که تازه عمل کرده بودم و هنوز  بخیه هام درد می کرد ولی چند تا حسن داشت.

 اول اینکه با دیدن بچه هایی که مشکلات مثل ریه – کله – قلب و ... داشتن روزی هزار بار خدای عزیزم رو شکر می کردم و می کنم که فرزند سالمی رو بهمون عطا کرده .

ثانیا خیلی از کارهای مربوط به بچه داری رو یاد گرفتم  و خودم به تنهایی می تونستم اونا رو انجام بدم .

وسوم اینکه فهمیدم تا حد زیادی می تونیم برای روشا جان  پدر و مادر خوبی باشیم .( البته نباید از خودمون تعریف کنم ) .ولی احساس مسئولیتی که بابا مهدی داشت از کمتر پدری دیدم .این در مورد پدرت . در مورد خودم هم چون اونجا همه ی پرستارها سنم رو می پرسیدن بعدش با تعجب می کفتن تو ایتن دوره که خیلی از مادرها با وجود داشتن شیر متوسل به شیر خشک میشن تو با این سنت خیلی از خود گذشتگی میکنی و مدام تو اتاق مادران در حال دوشیدن شیری که بچه ات شیر خشک نخوره .

بالاخره روشا 7 مرداد از بیمارستان مرخص شد و ما به خوبی و خوشی به خونه اومدیم .

دو روز بعد هم برای گرفتن آزمایش خون ( به خاطر بالا نرفتن زردی ) و چکاپ رفتیم کیلینیک دکتر شاهرخی پیش دکتر رفیع نژاد .دکتر معاینه کلی کرد و گفت همه چیز خوبه و برای نافت هم پماد تتراسایکلین گرفت و گفت روزی 2 بار بزن .

جواب آزمایش هم 48 ساعت بعد حاظر شد و خدا رو شکر بیلی روبین خون بالا نرفته بود .

دکتر گفت اگر شما دل درد داشتی بهت شربت هرباکر بدم . ولی امیدوارم اینطور نشه چون من طاقت دردت رو ندارم .

اینم از ماجرای 10 روز اول روشای گل .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

شکوفا
19 مهر 90 18:35
........?#########? .....?#############? ...?###############? ..?#################?..................?###? ..?##################?..........?#########? ....?#################?......?#############? .......?################?..?###############? .........?################?################? ...........?############# اللهم عجل لوليک الفرج # ###? ..............?############################? ................?#########################? ..................?######################? ....................?###################? ......................?#################? ........................?##############? ...........................?###########? .............................?#########? ...............................?#######? .................................?#####? ...................................?###? .....................................?#? .......................................? .......................................? .....................................? ...................................? .................................? ..............................? ............................? .........................? ......................? ..................? .............? .........? ......? ....? ......?......................?...? ..........?.............?............? ..............?.....?...................? ...................?.....................? ................?......?..............? ..............?.............?....? .............? ...........? ..........? .........? .........? ..........? ..............? ...................? ..........................? ...............................? .................................? .................................? ..............................? .........................? ..................? .............? .....? ...? http://emamemazamanmahdi.blogfa.com/ فراموشم نکني! ایشالا فرزندت هیچوقت مریض نشه برای منم دعا کن به وبلاگم سری بزن