روشا ساداتروشا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

✿✿روشا هدیه آسمانی✿✿

روز مهندسی

٥  اسفند روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی روزمهندسی رو به همه ی مهندسا علی الخصوص بابا مهدی عزیزم تبریک میگم .بابا جون روزت مبارک . انشااله همیشه سالم و سلامت باشی و ازطریق این شغلت روزی حلال کسب کنی و واسه من و مامان الهه بیاری . (بابایی عاشقتیم یه عالمه هر چی بگیم بازم کمه ). جاداره تو این پست یادی هم از پدر عزیز خودم کنم (آقای مهندس اقتداری ) . به یاد اون سالهایی که در کنار ما بود و به  یاد تمام روزهایی که در راه خدمت صادقانه اش سپری شد . بابا مطمئن باش هیچ وقت این جمله تو فکر من نمیاد :" از دل برود هر آنکه از دیده برفت" همیشه به یادت هستم و تا عمر دارم زحماتت را از یاد نخواهم برد . پدرم آنقدر...
5 اسفند 1389

شنیدن صدای قلب با سونکد

28 بهمن ماه بود که برای چکاپ ماهانه و نشون دادن سونوگرافی رفتیم مطب دکتر . دکتر گفت هیچ مشکلی وجود نداره و لبخندش خوب بودن جواب آزمایشات رو تایید کرد .  فشارم 6/10 و وزنم 55.5 بود .یعنی 0.5 کیلو وزن اضافه کرده بودم . دکتر به خاطر اولین بار با سونکد صدای قلب شما رو شنید .واسم عجیب بود چون در مقایسه با سونوگرافی اصلا واضح نبود ولی خودش حس خیلی جالبی بهمون داد .بابا هم با شنیدن صدای قلبت خوشحالیش دو چندان شد . دکتر علاوه بر مولتی ویتامین پریناتال –آهن – کلسیم و امگا 3 رو تجویز کرد.پماد دابل اکشن موستلا که ضد ترک دوران بارداری هست رو هم گرفت حالا خدا کنه تاثیر داشته باشه  .پریناتال و کلسی...
3 اسفند 1389

مهمونی تولد مامان

روز 5شنبه 21 ام به آزمایشگاه تلفن زدم و متوجه شدم که جواب آزمایشها آماده است . به همین خاطر به بابا مهدی گفتم سر راه جواب آزمایش رو بگیره .وقتی اورد بعضی قسمتها به آلمانی بود که ازش سر در نمی اوردم ولی بقیه که انگلیسی بود رو خوندم و فهمیدم همه چیز خدا رو شکر نرمال و خوبه . ولی برای گرفتن داروها و چکاپ ماهانه بایدپیش دکتر میرفتم . ٢٢ بهمن همگی خونه دایجان اینا (دایی مامان-البته نی نی جونم بعدا میفهمه که دایی و خاله ندارههههههه) دعوت بودیم وتولد بهمنیا بود .٤   نفر بهمنی بودیم (بهمن 8 ام –دایجان 16 ام –من 19 ام و محسن 28 ام ) بابا واسم یک شنل بافت ابریشم ...
2 اسفند 1389

آزمایش غربالگری و سونوی NT

  6 بهمن به خاطر اولین بار رفتیم مطب دکتر میر اسماعیلی توی کلینیک بیمارستان آتیه   .ایشون دکتر بسیار خوب-صبور-کاردان و مهربانی   هستند . از اون دکترایی که من خیلی می پسندم و کلی برای مریضش همه جوره وقت میذاره .بعد از اینکه پروندم رو دید وزن و فشارم رو گرفت .که وزن و فشارم تغییری نکرده بود .دکتر از فشارم خیلی راضی بود   ولی من همونطور که گفتم به خاطر بالا نرفتن وزنم نگران بودم که دکتر گفت 3 ماه اول بعضی مادرها حتی وزن هم کم می کنند و این خیلی طبیعیه . بعدش هم یک سری آزمایشات برای 3 ماهه اول (مثل البومین – قند – ایدز – هپاتیت – آهن – ایمنی بدن مادر و در کل چکاپ کامل مادر وتشخیص بر ...
1 اسفند 1389

ماه سوم بارداری

تو این ماه یک کم حالم بهتر شده بود ولی هنوز هم حالت تهوع داشتم و نمی تونستم آشپزی کنم. از این ماه دیگه سر کار هم نرفتم . همش دلم چیزای تش مثل لواشک و آلبالو و قره قروت   می خواست .چند تا از همسایه ها برام ترشی و لواشک اوردن . خاله فاطی و خاله عفت هم برام آش اوردن .در هر صورت همه واسشون مهم بود مامان چی دوست داره و براش می اوردن .تازه خانم مستجیر (همکارم) هم که چند پا غریبه تر بود واسم کلی آلبالو فریزری اورد که ما 2 تا نوش جان کردیم .   تا تاریخ 5 بهمن مصادف با اربعین 40 بار زیارت عاشورام تموم شد و از اون روز تا 40 روز بعد حدیث کسا و زیارت امام زمان رو می خوندم یعنی تا تاریخ 5/12/89 . از وقتی ف...
30 بهمن 1389

تولد مامان

به مناسبت ۱۹ بهمن ۸۹ : عزیز دلم امسال از قول شما تولد خودم  رو تبریک میگم تا انشاالله  سالهای بعد با اون زبون شیرینی که خواهی داشت خودت این کار رو بکنی.پس : مامان الهه تولدت مبارکککککککککک ...
20 بهمن 1389