روشا ساداتروشا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

✿✿روشا هدیه آسمانی✿✿

سفرنامه مشهد -تابستان 91

سه شنبه ٢٥/٥ ساعت ١ نیمه شب به سمت شاهرود حرکت کردیم .روشا جونم تو راه خواب بود و اصلا اذیتمون نکرد.منم برای اینکه خوابم نبره و با بابا مهدی همراهی کنم توی راه سه قسمت سریال عشق ممنوع رو که روی فلش ریخته بودم رو دیدم. ساعت 6 صبح رسیدیم شاهرود.من و روشا تا ساعت 12 خوابیدیم و مهدی جونم رفت به کارای بانکیش برسه و قبضا رو پرداخت کنه. چهارشنبه رو شاهرود بودیم.روشا گلی اولش خیلی پیش بابایی و مامانی نمی موند ولی بعدش عادت کرد.عمه فائزه هم اومد پیشمون و از اینکه تو مشهد باهامون نبود خیلی ناراحت بود همش می گفت سفر دست جمعی میچسبه راستم می گفت آخه عمه با عمو همایون میخواستن برن آنتالیا.بنده خدا فکر کنم همه ی سفر دلش پیش ماها بوده....
6 شهريور 1391

نازنین دخترم 13 ماهه شد

با سلام به همه ی دوستای گلم و خواننده های همیشگی یا خاموش وبلاگ روشای عزیزم. ما سه شنبه از مسافرت برگشتیم .جای همگی خالی خیلی خوش گذشت.اونجا به یاد همگی بودم.تو پست های بعدی راجع به سفر توضیح میدم. حالا بریم سر اصل مطلب .29 مرداد ماه عزیز دلم سیزدهمین ماهگرد زندگیشو پشت سر گذاشت.این زیباست که پدر و مادرها روزها را بشمارند که به ماه برسند و ماهها را بشمارند که به سال برسند و بزرگ شدن فرزند خود را شاهد باشند. دخترم، عزيزم، فرشته كوچك من ... به تو كه مي نگرم، همه زيبايي دنيا را، هر آنچه وصف شدني و هر آنچه توصيف ناپذير است را، يكجا مي بينم... در يكايك لحظه هاي بودنم، برايت سلامتي، شا...
2 شهريور 1391

اولین ها

روشا جونم  با تولد تو دوباره خودم را یادآوری کردم .دوباره نشستن , راه رفتن و حرف زدن را آموختم .عزیز دلم هم چنان در این مسیر ادامه بده و رشد کن اما بدون برای مامان الهه هموه دختر کوچولوی دوست داشتنی باقی می مونی. عزیزم می خوام بعضی از کارهایی رو که برای اولین بار تا یک سالگی انجام دادی واست بگم .من با دیدن هر کدوم از تاریخ خای زیر خاطره ی زیبا تو ذهنم پدیدار میشه امیدوارم واسه خودت هم جالب باشه. اولین لبخند..........................................................٣١/٤/٩٠ (بعد از شیر خوردن در بیداری به مامان الهه) اولین کوتاهی ناخن..............................................٥/٥/٩٠(به خاطر زردیت بیمارستان...
22 مرداد 1391

لیالی قدر

  الهی... با خاطری خسته... دلی به تو بسته! دست از غیر تو شسته... درانتظار رحمتت نشسته ام. میدهی كريمی نمی دهی حكيمی... مي خوانی شاكرم ميرانی صابرم... الهی احوالم چنانست كه می دانی واعمالم چنين است كه مي بينی نه پاي گريز دارم ونه زبان ستيز... الهی مشت خاكي را چه شايد و از او چه برآيد و با او چه باید... دستم بگير يا الرحمن الراحمين . ملتمس دعاي شما در اين ليالي نور و رحمت و قدرم و شهادت مولي الموحدين حضرت علي ع را تسليت عرض مينمايم ...
19 مرداد 1391

اولین تاتی تاتی خانوم نباتی

تــــاتــــــی تـــــاتــــــــی قدم رو         اون پـــــا عقــب اون جلـــــــو   روشــــــاجــــــونم آهـــسته                 روی پاهـــــات راه بـــــــرو یکی از مهمترین اتفاق های زندگی هر پدر و مادری که هیچ وقت فراموششون نمیشه و هر وقت یادشون میاد ناخداگاه یه لبخند زیبا بر لباشون نقش میبنده وقتی هست که میبینن فرزند دلبندشون لرزون لرزون با اون پاهای کوچیک قدم برمیداره و با هر قدم کلی ذوق و خوشحالی میکنه.دیروز من شاهد این جریان بزرگ و قشنگ و فراموش نشد...
15 مرداد 1391

دلچسب ترین بوسه دنیا

آغوشم را می خواهد در آغوشش می کشم و ازش می خواهم مرا ببوسد دو دست کوچکش را دور سرم گره می کند ،دهان کوچکش را تا جایی که باز می شود رو صورتم می گذارد و فشار می دهد ! بوس می کند ! البته به سبک خودش تمام صورتم با آب شیرین دهانش خیس می شود این است دلچسب ترین بوسه دنیا ! ...
13 مرداد 1391