روشا ساداتروشا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

✿✿روشا هدیه آسمانی✿✿

سفرنامه نوروزی اصفهان-4

یک روز مونده به برگشتنمون رفتیم پل خواجو و باغ گلها. یه عالم عکس خوشگل ازت گرفتیم .من که عاشق تک تکشونم .الهی قرببون خودتو ژستات بشم. اینم از دختر خوشگلم در باغ گل ها : برای دیدن عکسها به ادامه مطلب بروید .     من نمیدونم مگه شما تا حالا باباتو ندیدی که اینطورری نگاهش می کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو این عکس روشا و بابا مهدی داشتن می رفتن من پشت سرشون بودم که این صحنه رو دیدم :   ...
16 فروردين 1391

سفرنامه نوروزی اصفهان-2

روز دوم در اصفهان یعنی اول فروردین 91 قبل از تحویل سال تو هتل یه عالم عکسو فیلم گرفتیم .چند تا رو به عنوان نمونه میذارم:   بعد از تحویل سال و خوردن صبحانه شروع کردیم به تلفن زدن به بقیه برای تبریک عید. نفس مامان و باببا که از صبح زود بیدار شده بود دیگه خوابش برد و تو هتل پیش مامانن جونی موند .من و بابا هم رفتیم باغ پرندگان : غروب هم همگی رفتیم منار جنبان .هوا یه کم سرد بود. ببین تو رو خدا چه جوری داری بابا مهدی رو نگاه می کنی؟   ...
16 فروردين 1391

سفرنامه نوروزی اصفهان-1

ما روز یکشنبه ٢٩ اسفند به سمت اصفهان حرکت کردیم و جمعه ٤ فروردین برگشتیم .  هوا نسبتا خوب بود ولی باد شدیدی می اومد.  دختر نازنینم تو این سفر اصلا اذیت نکرد و همه چیزخوب و عالی بود .خیلی هم بهمون خوش گذشت . روز اول بعد از خوردن صبحانه رفتیم میدان نقش جهان .اونجا کلی خرید کردیم (که بیشتر وقتمون رو گرفت .ولی خوشحالم که خودت یه خانمی و بعدا منو درک می کنی و میبینی چه کیفی میده!!!!!!!!!!!!!!) . اونجا سوار درشکه شدیم. بعد از ناهار رفتیم عالی قاپو که شما عروسک گلم خواب بودی. بعدشم استراحت و شام و مرکز خرید و... پایان روز اول   عکسای فبل رفتن در روز یکشنبه ٢٨/١٢/٩٠ : &...
16 فروردين 1391

هفت سین سال 91

این روزها یه حال و هوای دیگه ای داشتم یه هیجان قشنگ یه دلشوره خواستنی این عید با همه عیدهای دیگه فرق میکرد بی صبرانه منتظرش بودم امسال برای اولین بار کنار هفت سین مادر بودن رو تجربه می کردم اولین عیدی که فرشته قشنگمون کنار ما سر سفره هفت سین میشینه و اولین عیدی که منتظر هیچ هدیه ای نیستم چون عزیزترین و باارزشترین هدیه دنیا رو خدا بهم داده و به خاطر وجود روشای نازم تا آخر عمرممنون خداوند هستم . سال 90 تموم شد و من نمی تونم بگم که چقدر سال خوبی بود و چقدر این سال رو دوست داشتم چون من توی این سال مادر شدم و این یعنی همه چیزی که از خدا میخواستم .توی این سال خدا یه فرشته قشنگ و سالم به ما داد و خوشبختی مارو صد برابر کرد.چقدر بهار امسا...
6 فروردين 1391

روشا جونم هشت ماهگیت مبارککککککککک

       می نویسم کودک خوبم سلام   ابتدایش این منم مامان تو     می نویسم در شب هشت ماهگیت   زنده بادا تا ابد چشمان تو   گل مامان و بابا ما امسال به خاطر این که شما اذیت نشی تصمیم گرفتیم یه جایی بریم که خیلی دور نباشه به همین خاطر روز 28 اسفند یعنی یه روز قبل از پایان 8 ماهگیت عازم اصفهان شدیم و تو هتل هشتمین ماهگردت رو جشن گرفتیم.   البته ببخشید که به جای کیک شیرینی گذاشتم چون شب عید بود و هر شیرینی فروشی که می رفتیم کیک نداشت.       تو این ماه این کا...
5 فروردين 1391

اولین پست سال 91

            بنگر به رستاخیز طبیعت که چه زیباست . و هر سال رستاخیزی دیگر را تجربه می کنیم و چه زیباتر رستاخیز انسان در این عصر آهن وتباهی مثل لحظه ای که باغ, در ترنم ترانه شکوفا میشود, غرق در شکوفه میشود روزگارتان بهـار لحظه هایتان پر از شکوفـه باد. سال نـو مبارک           ...
5 فروردين 1391

آخرین حموم سال 90

این عکسا مربوط میشه به آخرین حموم سال 90 روشای عزیززز و دوست داشتنییییییییی. قببل از حموم و آب بازی:         قبل از لباس پوشیدن :   روشای نازنینم عافیت باشه.   روشا بعد از لباس پوشیدن :   ...
27 اسفند 1390

علایق روشا در سال 90

تو این پست می خوام اون چیزایی که روشا جونم دوستشون داشته و با دیدن اونا خوشحال میشده بهتون نشون بدم . ١-آینه شمعدون عروسی مامان و بابا      2- درخت کریسمس   3-تابلو وان یکاد   4-میز آرایش مامان (البته از آینه اش )    5-دکمه پاور ماشین ظرفشویی 6-خرسی 7-هاپو   8-جوجو   9-آویز   10-گل پرده ی بالا 11-لب تاپ مامان     ...
27 اسفند 1390

اولین چهارشنبه سوری

سلام عشق مامان. اولین چهارشنبه سوریت مبارک. واست آتیش روشن کردم که  اخر زمستونه   چهار شنبه  اخر سال قلب من  آتیش بارونه  غمهاتو آتیش  میزنم سرخی آتیش  مال  تو چشم حسودا کور شه از عشق میون من و تو   جیگر مامان ما امسال واسه چهارشنبه سوری تصمیم گرفتیم بریم بیرون یه دوری بزنیم وشام بخوریم واسه همین تو حیاط آتیش درست نکردیم. قبل از رفتن:     تا سوار ماشین شدیم خوابت برد ما هم دلمون نیومد پیاده بشیم چون گفتیم خواب زده میشی. باور کن ٢ ساعتی دور زدیم تا راحت بخوابی . ...
23 اسفند 1390