روشا ساداتروشا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

✿✿روشا هدیه آسمانی✿✿

اردیبهشت پر کار

تو این مدت کارای زیادی انجام دادیم.     همونطور که تو پست های قبل گفتم جمعه رفتیم باغ که خیلی خوب بود و خیلی بهمون خوش گذشت.اینم برای یادآوری:     شنبه شما رو بردیم دکتر که وزنت 9 کیلو ده بود (ماشاا...) و دکتر از همه چی راضی بود .کلی با خانم دکتر مهربون به خاطر معاینه گوشت دعوا کردی طوریکه همش به شوخی می گفت چه جنگجویی زاییدی اگه پسر بود چی میشد؟؟؟؟؟همش می خواستی وساییلشو ازش بگیری به خاطر همن بهم گفت یه کار کن آروم وایسه منم از خدا خواسته تو مطب به اون آرومی شروع کردم به بشکن زدن .انقدر بابا و خانم دکتر خنده شون گرفته بود که دکتر به خنده گفت تو هم که منتظر یه جرقه بودی که شروع کنی.طبق معمول با خ...
10 ارديبهشت 1391

تقویم روشا جون

تو این پست بنا به درخواست چند تا از دوستای عزیزم می خوام تقویم سال ٩١ روشا جون رو  براتون بذارم.امیدوارم خود خانم گلم بعدا از دیدنش لذت ببره. ...
3 ارديبهشت 1391

یک جمعه بهاری بهاری

دیروز با دایجان اینا همگی رفتیم باغ.خیلی بهمون خوش گذشت.روشای عزیزم هم اصلا غریبی نکرد و بقل همه رفت طوری که خیلی نوبت به من و بابا مهدی نرسید . چند تا از عکسای خانم گل: ...
2 ارديبهشت 1391

عشقم نه ماهه شد

  عزیز دلم 9 ماهگیت مبارررررررررررررررررررررررررررک.   این ماه با ماههای دیگه یه فرق کوچیک داره اونم اینه که وارد اولین ماه دو رقمی زندگیت می شی.   اینم از عکسای نهمین ماهگردت : (بقیه رو در ادامه مطلب ببینید)   روشا جونم تو این ماه این کارا رو انجام میدادی:   *موقعی که نشسته بودی خودت رو به جلو و عقب سر میدادی.   *وقتی دمر میشد عقب عقب می رفتی.جالبه هنوز به سمت جلو ینه خیز نمی کنی .4 دست و پا هم نمیری.با دکترت که مشورت کردم گفت از اون دسته بچه هایی هستیی که بر عکس بزرگ میشه.یعنی احتمالا اول راه میی افتی بع...
1 ارديبهشت 1391

روشا در فرودگاه

  عزیزم مامانی جون 29 فروردین به سمت مدینه پرواز داشت و ما سه تا برای بدرقشون ررفته بودیم فرودگاه.   خوش به سعادتش. اونجا همش یاد فر خودم افتاده بودم چون دقیقا 3 سال پیش همین رو من و بابا مکه بودیم.   ولی یه چیزی که خیلی ناراحتم می کرد این بود که وقتی جلوی ترمینال شماره 1 ایستاده بویم همش جای خالی بابای نازنینم رو احساس می کردم که اون سال با چه ذوق و شوقی با مامانی ما رو تا دم گیت همراهی کردند.   همش دوست داشتم منم با بابا مهدی اونا رو بدرقه کنم ولی دست تقدیر بهم این اجازه رو نداد و پدر عزیزم به خواب ابدی فرو رفت.   تو فرودگاه خیلی جلوی خودم رو گرفتم که اشکم سرازیر نشه. تنه...
1 ارديبهشت 1391

عیدی های سال 91

در ابتدا از همه ی عزیزانی که به دختر گلم عیدی و دشت لای قرآنی دادندد تشکر می کنم امیدوارم روزی بتوانم جبران همه ی خوبی ها و محبت هایتای را بنمایم .   با تشکر مامان روشا گلی   بابا و مامان ..........................این دستبند کفشدوزکی   بابایی ................................50.000 تومان مامانی................................10.000 تومان مامانی جون...........................این آویز خوشگل و زنجیرش   عمه فاطی و عمو بهرام.......................20.000 تومان و تی شرت عمو محمد و خاله سمانه........................20.000 تومان   ...
1 ارديبهشت 1391

سفرنامه نوروزی اصفهان-3

سومین رروزی که اصفهان بودیم (٢/١/٩١)بسیار آدمای فعال و گردشگری شده بودیم .طوریکه بیشتر جاهای دیدنی اصفان رو رفتیم. از حمام علیقلی آقا گرفته تا کلیسای وانک و سی و سه پل و عمارت هشت بهشت. شما هم که اون روز به خاطر خودت و مدل موهات یه عالم طرفدار پیدا کرده بودی. روشای عزیز و دوست داشتنی قبل از خروج از اتاق : اولین جایی که رفتیم کلیسای وانک بود که امکان عکسبرداری از داخل کلیسا و موزه اون وجود نداشت در نتیجه چند تا عکس تو محوطه انداختیم . این عکسا داخل کلیساست که از سایت گرفتم :      بقیه رو در ادامه مطلب ببینید. ...
26 فروردين 1391

به خانه برمی گردیم

روز جمعه برگشتیم کرج و من بدم بدو مشغول باز کردن ساک های اصفهان و بستن ساک های شاهرود شددم . چون ما می خواستیم دوشنبه با بابایی اینا بریم شاهرود. روز شنبه هم مشغول درست کردن شام و ناهار شدم و بابایی و مامانی شنبه اومدن خونمون. یکشنبه هم عمه فاطی و عمه فائزه اینا اومدن پیشمون و شام به دعوت مامان جون همه رفتیم بیرون. به من که خیلی خوش گذشت فقط شما به خاطر موسیقی زنده بد خواب شدی و یه کم اذیت کردی.         ...
16 فروردين 1391