دیدن سیسمونی
بعد از چیده شدن اتاق خوابت , یه روز رفتم آرایشگاه و موهام رو کوتاه کردم . این مدل خیلی بهم میومد و بابا هم دوستش داره . فرداش بابایی , مامانی و خاله رشیده ( خاله بابا) اومدن خونمون و وسایل شما رو دیدن . کلی هم برای وسایل ذوق کردن .خاله جون زخمت کشیده بودند و برای شما یه بلوز دکمه دار و واسه من یه چراغ تزیینی به خاطر روز مادر اوردند . مامان جون واسه ی شام ماکارونی و سوپ درست کرده بود که خیلی خوشمزه شده بود و همه خوششون اومده بود . بعد از شام خاله راجع به مارک mamalove پرسید و خیلی تاکید کرد که با فاطمه جون (همون دختر خاله بابا مهدی که گفتم بارداره ) صحبت کنم که اونا ...
نویسنده :
مامان الهه
10:57